سفارش تبلیغ
صبا ویژن
u آیات و روایات مربوط به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

خدای بیامرزد کسی را که . . . برای خوب فهمیدن و استواری بیاموزد [امام علی علیه السلام]

پنج شنبه 103 اردیبهشت 6

:: RSS 

:: خانه

:: مدیریت وبلاگ

:: پست الکترونیک

:: شناسنامه

:: کل بازدیدها: 95748

:: بازدیدهای امروز :7

:: بازدیدهای دیروز :10

vدرباره خودم

آیات و روایات مربوط به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

سید امیر مجتهد سیستا نی
بسم الله الرحمن الرحیم امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض أإله مع الله قلیلا ما تذکرون اللهم عجل لولیک المهدی المنتظر الفرج اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن«عجل الله تعالی فرجه الشریف» صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة و فی کل ساعة ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا حضرت محمدبن عبدالله خاتم الانبیاء و اشرف مخلوقات و صدیقه شهیده فاطمه زهرا اشرف زنان دو سرا«وعلی معرفتها دارت القرون الاولی.....انها حجة علی ما خلق الله» و دوازده جانشین پیامبر از امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب تا قطب عالم امکان مهدی موعود«عجل الله فرجه» آرزوی تمام انبیاء و مرسلین و أئمه هداة مهدیین و صالحین و مقربین و شهدا و مؤمنین به دست «یدالله» باکفایت حضرت مهدی«عجل الله فرجه» محقق و اجرا می شود انبیاء پیشین نوید و بشارت دولت کریمه آنحضرت را به امت های خود داده اند اراده خداوند تبارک و تعالی عز و جل به «دولت کریمه امام زمان» قطعی و «بدا» در آن راهی ندارد نص آیه مبارکه33سوره توبه«هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون» اوست خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد هر چند مشرکان ناراضی و مخالف باشند همه ادیان هم به منجی بشریت معتقد می باشند و لی تحریف شده است چون شخصی بنام «مهدی» فرزند و جانشین دوازدهمی حضرت محمدبن عبدالله خاتم الانبیاء «صلی الله علیه و آله و سلم» را قبول ندارند حتی اهل تسنن اصل مهویت از مسلمات آنها است ولی چون مسیر امامت را از صدر اسلام عوض کردند در باب مهدویت دچار اختلاف شدند حضرت امیرالمؤمنین«علیه السلام» فرمودند اگر خلافت را غصب نمی کردند «از بالای سر و از پایین پای تان می خوردید» اشاره به آیه مبارکه96سوره اعراف«ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون» و چنانچه مردم شهر و دیار همه ایمان آورده و پرهیزکار می شدند همانا ما درهای برکاتی از آسمان زمین را بر روی آنها می گشودیم ولیکن «چون آیات و پیغمبران ما را » تکذیب کردند ما هم آنان را سخت به کیفر کردار زشتشان رساندیم خداوند طول تاریخ از ما تقوی و ورع ندیده است ما را به انواع بلا ها و عذاب ها دچار کرده

vپیوندهای روزانه

قرآن و عترت [25]
کلام وحی قرآن عترت [32]
سایت مؤسسه فرهنگی واطلاع رسانی تبیان [92]
یابن الحسن عجل علی ظهورک [83]
شیعه نیوز [168]
پایگاه اطلاع رسانی شیعیان [82]
فطرت [65]
سلام شیعه [87]
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر«عج» [96]
پایگاه اطلاع رسانی مرجعیت شیعه [69]
شیعه آنلاین [157]
پایگاه خبری تحلیلی المذهب [201]
مرکزنشراعتقادات [108]
سایت آیة الله سیدان [136]
آینده روشن [53]
[آرشیو(22)]

vاشتراک در خبرنامه

 

vمطالب قبلی

شعر و عرض ادب و ارادت
آیات مؤل بقیام قائم آل محمد
علامات ظهور
فتنه های آخر الزمان
وظیفه ما در دوران غیبت
امامت ائمه«علیهم السلام»
امامت حضرت مهدی«علیه السلام»
کلیات امام زمان«عج»
تسلیت به حضرت بقیة الله<عجل الله فرجه>
مؤمنین در غیبت وزمان ظهور
شباهت حضرت به انبیاء الهی
فضیلت انتظار فرج
معجزات حضرت«عجل الله فرجه»
ادعیه در باره امام زمان «عجل الله فرجه»
سفارشات ودستورات بقیة الله«عجل الله فرجه»
حکومت جهانی حضرت مهدی«عجل الله فرجه»
اخبار
مقالات
چهل حدیث«من حفظ من امتی اربعین حدیثا»
نیمه شعبان ولادت منجی عالم هستی
ارتباط حضرت به معصومین انبیاء وائمة
حضرت مهدی و جدش امام حسین«علیهماالسلام»
مهدی موعود نزد سایر ادیان و مذاهب
گناه-ظلم-غفلت-عرضه اعمال ما بر مهدی«عج»
علت و اسباب غیبت
عنایات و کرامات حضرت
سؤال و جواب
مهدی از زبان خود حضرت

!   روشی که به ما آموختند؛ حفظ کل قرآن در یک شب

چهارشنبه 88/4/17 ::  ساعت 11:48 صبح

از سایت خبری تحلیلی سلام شیعه

روشی که به ما آموختند؛ حفظ کل قرآن در یک شب

 

کربلایی‌ محمد کاظم‌ کریمی‌ ـ که‌ دانش‌ آموخته‌ ی‌ هیچ‌ مکتبی‌ نبود ـ با لطف‌ خاصّ حضرت‌ صاحب‌ الامر علیه السلام به‌ شیوه‌ای‌ استثنایی‌ حافظ‌ کلّ قرآن‌ کریم‌ می‌شود.

 

ماجرا چنین‌ است‌ که‌: هرگاه‌ واژگانی‌ را از سوره‌ های‌ قرآن‌ در کنار هم‌ می‌گذاشتند و می‌خواندند، می‌گفت‌ که‌ این‌ واژه‌ در کجای‌ قرآن‌ قرار دارد و بدین‌ شکل‌ در کنار هم‌ نیست‌.

 

هر واژه‌ی‌ قرآنی‌ تکراری‌ را بدون‌ مکث‌ می‌گفت‌ که‌ چند بار درقرآن‌ آمده‌است‌. وقتی‌ قرآن‌ رابه‌دست‌ او می‌دادند آیه‌ای‌ را پیدا کند،(هر قرآنی‌ بود فرقی‌ نداشت‌) بدون‌ ورق‌ زدن‌ به‌ گونه‌ای‌ قرآن‌ را باز می‌ کرد که‌ آیه‌ ی‌ مورد نظر در همان‌ صفحه‌ مقابلش‌ باز می‌شد. گاهی‌ نیز سور قرآنی‌ را با سرعت‌ از انتها به‌ ابتدا تلاوت‌ می‌کرد.

 

با نگاه‌ به‌ هر کتابی‌ کلمات‌ و آیات‌ قرآنی‌ آن‌ را بدون‌ معطّلی‌ تشخیص‌ می‌داد؛ حتّی‌ اگر این‌ آیات‌ یا کلمات‌ به‌ صورت‌ بسیار ریز و شبیه‌ دیگر کلمات‌ کتاب‌ بود.

 

از او پرسیدند که‌: چگونه‌ کلمات‌ و آیات‌ قرآن‌ را در میان‌ کلمات‌ دیگـر می‌شناسید؟ جواب‌ می‌داد: وقتی‌ کتاب‌ها را ـ که‌ کلمات‌ قرآنی‌ در آن‌ است‌ ـ باز می‌کنم‌، آن‌ واژه‌ها نور افشانی‌ می‌کنند.

 

وی‌ هر شبانه‌ روز یک‌ ختم‌ قرآن‌ می‌کرد؛ یعنی‌ هر جزء را در 15 دقیقه‌ تلاوت‌ می‌کرد و عجیب‌تر آنکه‌ با همین‌ مهارت‌ سوره‌ها را از آخر به‌ اوّل‌ می‌خواند.

 

حضرت‌ آیت‌ الله‌ میلانی‌ (ره‌) در نشست‌های‌ بسیاری‌ با کربلایی‌ محمّد کاظم‌ ساروقی‌ ملاقات‌ کردند و چنین‌ اظهار فرمودند:«حقیقتاً مهارتشان‌ در اطّلاع‌ به‌ آیات‌ و کلمات‌ قرآن‌ مجید امری‌ بر خلاف‌ عادت‌ و موهبتی‌ الهیّه‌ است‌.

 

علّت‌ عنایت‌ خاصّه‌ی‌ حضرت‌ ولیّ عصر ارواحنا فداه‌ به‌ وی‌ و چگونگی‌ دریافت‌ این‌ ویژگی‌ عجیب‌ مهمّ است‌.

 

کربلائی‌ محمّد کاظم‌ چنین‌ بیان‌ می‌کند: در ایّام‌ محرّم‌، مبلّغی‌ به‌ روستای‌ ما ساروق‌ ـ که‌ از توابع‌ اراک‌ است‌ ـ آمد. او شب‌ها منبر می‌رفت‌ و من‌ نیز بسیار علاقه‌مند سخنان‌ او بودم‌. شبی‌ از خمس‌ و زکات‌ و اموال‌ متعلّق‌ به‌ سادات‌ و امام‌ زمان‌ علیه السلام صحبت‌ کرد که‌ احتمال‌ دارد شما لباس‌ و مسکن‌تان‌ را از اموال‌ غیر خود تهیّه‌ کرده‌ باشید و این‌ تصرّف‌ غاصبانه‌ است‌.

 

پس‌ از شنیدن‌ این‌ سخنان‌ و قدری‌ تحقیق‌ متوجّه‌ شدم‌ که‌ ارباب‌ و مالک‌ ده‌ حقوق‌الهی‌ خود را پرداخت‌ نمی‌کند. به‌ او تذکّر دادم‌، ولی‌ اعتنایی‌ نکرد. تصمیم‌ گرفتم‌ در ده‌ نمانم‌ و از آنجا خارج‌ شوم‌ . با اصرار فراوان‌ اقوام‌، شبانه‌ از ده‌ فرار کردم‌.

 

حدود 3 سال‌ به‌ کارهای‌ متفرّقه‌ چون‌ خارکنی‌ پرداختم‌ تا آنکه‌ یک‌ روز، مالک‌ ده‌ پیغامی‌ فرستاد که‌ من‌ توبه‌ کرده‌ام‌ و اموال‌ واجبه‌ی‌ الهی‌ را می‌پردازم‌. دوست‌ دارم‌ به‌ ده‌ برگردی‌ . قبول‌ کردم‌ و پاره‌وقت‌ مشغول‌ کار شدم‌، همچنین‌ نیمی‌ از درآمدم‌ را به‌ فقیران‌ و مستمندان‌ می‌دادم‌ تا آنکه‌ در یک‌ روز تابستانی‌ به‌ مزرعه‌ رفتم‌ تا خرمن‌ کوبی‌ کنم‌.

 

گندم‌ها را جمع‌ کردم‌ و منتظر وزش‌ نسیمی‌ بودم‌ تا آنها را باد دهم‌ و از کاه‌ جدا کنم؛ ولی‌ هرچه‌ صبر کردم‌ بادی‌ نیامد؛ به‌ ناچار به‌ طرف‌ ده‌ برگشتم‌. در بین‌ راه‌ یکی‌ از فقرای‌ ده‌ به‌ من‌ رسید و گفت‌: امسال‌ از محصولت‌ به‌ ما ندادی‌! آیا فراموش‌ کرده‌ای ؟ پاسخ‌ دادم‌: خدا نکند فقرا را فراموش‌ کنم‌؛ ولی‌ هنوز محصول‌ را جمع‌ نکردم‌؛ ولی‌ بدان‌ که‌ حقّ تو محفوظ‌ است‌. او خوشحال‌ به‌ طرف‌ ده‌ رفت‌؛ ولی‌ من‌ آرام‌ نبودم‌؛ بنابراین‌ به‌ مزرعه‌ برگشتم‌ و با زحمت‌ زیاد مقداری‌ گندم‌ جمع‌ کردم‌ و منزل‌ آن‌ فقیر بردم‌ و قدری‌ هم‌ علـوفه‌ بـرای‌ گوسفندان‌ چیدم‌ و حدود عصر همراه‌ گندم‌ها و علوفه‌ها به‌ سوی‌ ده‌ راه‌ افتادم‌. قبل‌ از ورود به‌ ده‌، به‌ باغ‌ معروف‌ امامزاده‌ رسیدم‌. در آنجا دو امامزاده‌ به‌ نام‌های‌ امامزاده‌ جعفر و امام‌زاده‌ صالح‌ مدفون‌اند.

 

روی‌ سکویی‌ در امامزاده‌ نشستم‌ تا نفسی‌ تازه‌ کنم‌ و گندم‌ و علوفه‌ را هم‌ در کناری‌ نهادم‌. همان‌گونه‌ که‌ به‌ سمت‌ صحرا نگاه‌ می‌کردم‌ دیدم‌ دو جوان‌ ـ که‌ یکی‌ از آنها بسیار زیبا و خوش‌ قدّ و قامت‌ بود ـ به‌ سوی‌ من‌ آمدند. لباس‌ آنها عربی‌ بود و عمامه‌ی‌ سبز به‌ سر داشتند. وقتی‌ به‌ من‌ رسیدند، آن‌ آقای‌ خوشرو و با شخصیّت‌ به‌ من‌ فرمود: کربلایی‌ کاظم‌ بیا با هم‌ برویم‌ و فاتحه‌ای‌ در این‌ امامزاده‌ بخوانیم‌. من‌ اطاعت‌ کردم‌ و پشت‌ سر آنها راه‌ افتادم‌. وقتی‌ داخل‌ شدند پس‌ از خواندن‌ فاتحه‌، سر قبر امامزاده‌ی‌ اوّل‌ به‌ سوی‌ امامزاده‌ی‌ بعدی‌ رفتند و چیزهایی‌ خواند که‌ من‌ متوجّه‌ نمی‌شدم‌؛ بدین‌ جهت‌ ساکت‌ ایستادم‌ و به‌ کتیبه‌ها نگاه‌ می‌کردم‌. در این‌ هنگام‌ همان‌ آقا فرمودند: کربلایی‌ کاظم‌! چرا چیزی‌ نمی‌خوانی‌ ؟ عرض‌ کردم‌: آقا!سواد ندارم‌.

 

آن‌ بزرگوار نزد من‌ آمد و دست‌ روی‌ سینه‌ی‌ من‌ گذاشت‌ و محکم‌ فشار داد و فرمود: حالا بخوان‌! عرض‌ کردم‌: چه‌ بخوانم‌؟ فرمود: اینطور بخوان‌:

 

بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌

 

اِنَّ رَبَّکُمُ اللّه‌ الّذی‌ خَلَقَ السَمواتِ و الارَضَ فی‌ سِتَّةِ ایّامُ ثُمَّ اسْتَوی‌ علی‌ العرش‌ ... (سوره‌ اعراف‌ آیه‌ 53)

 

من‌ این‌ آیه‌ را با چند آیه‌ دیگر به‌ همراه‌ آن‌ آقا خواندم‌ و ایشان‌ هم‌ چنان‌ دست‌ به‌ سینه‌ من‌ می‌کشید تا رسیدم‌ به‌ آخر آیه‌ 59: اِنّی‌ اَخافُ عَلَیْکُم‌ عَذابَ یَومٍ عَظیم‌.

 

صورتم‌ را برگرداندم‌ که‌ به‌ آن‌ آقا چیزی‌ بگویم‌، ناگهان‌ متوجّه‌ شدم‌، کسی‌ آنجا نیست‌ و از این‌رو بی‌هوش‌ بر روی‌ زمین‌ افتادم‌.

 

وقتی‌ قرآن‌ را به‌دست‌ او می‌دادند آیه‌ای‌ را پیدا کند،(هر قرآنی‌ بود فرقی‌ نداشت‌) بدون‌ ورق‌ زدن‌ به‌ گونه‌ای‌ قرآن‌ را باز می‌ کرد که‌ آیه‌ ی‌ مورد نظر در همان‌ صفحه‌ مقابلش‌ باز می‌شد. گاهی‌ نیز سور قرآنی‌ را با سرعت‌ از انتها به‌ ابتدا تلاوت‌ می‌کرد.

 

نزدیک‌ اذان‌ صبح‌ به‌هوش‌ آمدم‌ واز امامزاده‌ به‌ سوی‌ ده‌ رفتم‌. در بین‌ راه‌ فهمیدم‌ کلمات‌ عربی‌ زیادی‌ می‌دانم‌. خود را به‌ منزل‌ رساندم‌ و سپس‌ به‌ یادم‌ آمد تشرّفی‌ یافته‌ بودم‌. بعد علوفه‌ گوسفندان‌ را بردم‌ و صبح‌ روز بعد هم‌ گندم‌ها را به‌ آن‌ مرد مستمند رساندم‌ .

 

سپس‌ نزد پیش‌نماز رفتم‌ و داستان‌ را برای‌ ایشان‌ نقل‌ کردم‌. به‌ من‌ فرمود: آنچه‌ را می‌دانی‌ بخوان‌! من‌ هم‌ خواندم‌. فرمود: اینها که‌ می‌خوانی‌ آیات‌ قرآن‌ است‌. به‌این‌ ترتیب‌ بی‌نظیر، حافظ‌ قرآن‌ شدم‌.

 

حضرت‌ آیت‌ الله‌ میلانی‌ (ره‌) در نشست‌های‌ بسیاری‌ با کربلایی‌ محمّد کاظم‌ ساروقی‌ ملاقات‌ کردند و چنین‌ اظهار فرمودند: «حقیقتاً مهارتشان‌ در اطّلاع‌ به‌ آیات‌ و کلمات‌ قرآن‌ مجید امری‌ بر خلاف‌ عادت‌ و موهبتی‌ الهیّه‌ است‌. هر که‌ با ایشان‌ قدری‌ معاشرت‌ کند و اوضاع‌ و احوال‌ ایشان‌ را در امور عادی‌ زندگی‌ بداند، متوجّه‌ می‌شود که‌ این‌گونه‌ تسلّط‌ ایشان‌ در معرفت‌ به‌ جمیع‌ خصوصیات‌ قرآن‌ مجید، کرامتی‌ فوق‌العاده‌ است‌.»

 

برگرفته از: اخلاق منتظِر، حسین فریدونی




اللهم عجل لولیک الفرج


¤نویسنده: سید امیر مجتهد سیستا نی

?  نوشته های دیگران


!   لیست کل یادداشت های این وبلاگ