بسم الله الرحمن الرحیم
ترجمه در تیتر جدا قرار گرفت (چون بیش از 30000کاراکتر جانمیشه)
به عینه از نرم افزار : گنجینه نور
مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار متن 1045 روایت حمران بن اعین در باره علائم عمومى آخر الزمان ..... ص : 1036
روایت حمران بن اعین در باره علائم عمومى آخر الزمان
کلینى در روضه کافى از حمران بن اعین روایت مىکند که در خدمت امام جعفر صادق علیه السّلام از بنى عباس و وضع پریشان شیعیان در نزد آنها سخن بمیانآمد: حضرت فرمود: من با ابو جعفر (منصور خلیفه عباسى) سفر میکردم، او در میان همراهانش سوار بر اسب بود، لشکرى در جلو و لشکرى پشت سر داشت و من پهلوى او بر الاغى سوار بودم.
ابو جعفر بمن گفت: یا ابا عبد اللَّه (ابا عبد اللَّه کنیه حضرت است) سزاوار بود که شما از این اقتدارى که خداوند بما داده و گشایش و عزتى که بما ارزانى داشته است خشنود شوى، و بمردم نگوئى که تو و خاندانت از ما باین امر شایستهتر میباشید تا ما هم در صدد آزار تو و آنها نباشیم! حضرت فرمود: من باو گفتم: کسى که این حرف را از من بتو رسانده دروغ گفته است، ابو جعفر (منصور) گفت: آیا قسم میخورید که این حرف را نگفتهاید؟
گفتم: مردم جادوگرند، یعنى میخواهند فساد برپا کنند، و تو را از من برنجانند گوش بحرف اینان مده که احتیاج ما بتو از احتیاجى که تو بما دادى بیشتر است.
سپس (منصور) بمن گفت بخاطر دارى که روزى از شما پرسیدم آیا ما بسلطنت میرسیم؟ گفتى: آرى سلطنت شما طویل و عریض و سخت است. پیوسته با فرصت کافى و توسعه زیاد دنیوى بسر میبرید، تا در ماهى محترم و در شهرى محترم خون محترمى از ما را بریزند. دیدم حدیثى را که سابقا باو گفته بودم از بر کرده است.
در جواب گفتم: شاید خداوند تو را از این کار (ریختن خون) حفظ کند زیرا من در این حدیث تو را قصد نکردم، بلکه من فقط حدیثى را روایت کردم بعلاوه شاید آن کس دیگرى از خاندان تو باشد که باین کار مبادرت میورزد. منصور ساکت شد و دیگر چیزى بمن نگفت.
وقتى بخانه خود برگشتم یکى از دوستان ما «شیعیان» نزد من آمد و گفت: بخدا قسم من شما را در میان لشکر منصور دیدم که سوار الاغى هستید و او سوار اسب و بطرف شما خم شده گفتگو میکند، مثل اینکه شما پائین دست او قرار گرفتهاید. من پیش خود گفتم: این حجت خدا و امامى است که باید از وى اطاعت کرد. ولى آن دیگرى (یعنى منصور) ستمگرى میکند و فرزندان پیغمبر را میکشد و در زمین خونریزى میکند. با وجود این او بر مرکب قرار دارد و شما سوار الاغ هستید! بدین گونه شکى بدلم راه یافت، بطورى که ترسیدم دین و جانم را از دست بدهم. حضرت فرمود: من بآن مرد شیعه گفتم: اگر میدیدى چقدر فرشته در اطراف و جلو و پشت سر و سمت چپ و راست من میباشند، او و همراهانش را خیلى پست میشمردى. او هم گفت: حالا دلم آرام گرفت.
سپس آن مرد شیعه پرسید: اینها تا کى سلطنت خواهند کرد و ما کى آسوده میشویم؟ گفتم: نمیدانى که هر چیزى مدتى دارد؟ گفت: چرا میدانیم گفتم:
این دانائى براى تو ثمربخش نیست؟! هنگامى که بنا باشد اینان منقرض گردند از یک چشم بهم زدن هم زودتر طومار دولت آنها درهم پیچیده مىشود. اگر تو از وضع آنها در پیشگاه خداوند اطلاع داشته باشى که چگونه است، نسبت بآنها خشمگینتر میشوى. اگر تو و تمام مردى روى زمین سعى کنید که آنها را بیش از آنچه هستند وارد ورطه گناه بنمائید از عهده آن بر نخواهید آمد، پس شیطان تو را وسوسه ننماید. زیرا عزت از آن خدا و پیغمبرش و اهل ایمان است؛ ولى منافقین نمیدانند. نمیدانى که اگر کسى منتظر ظهور دولت ما باشد و بر ترس و آزارى که در راه پیروى از ما مىبیند صبر کند، فردا در جمعیت ما خواهد بود؟
هر گاه دیدى که حق از میان رفت و اهل حق رفتند، و دیدى که ظلم همه جا را فرا گرفته، و دیدى که دست در قرآن بردند، و چیزهائى که در آن نبوده داخل آن نمودند، آنگاه از روى هواى نفس آن را توجیه کردند، و دیدى که دین تغییر و انقلاب پیدا کرده، چنان که آب کاسه تغییر و انقلاب پیدا میکند. و دیدى که پیروان باطل بر اهل حق برترى یافتهاند، و دیدى که فساد در همه جا آشکار است و کسى از آن جلوگیرى نمیکند و مرتکبین آنهم خود را معذور میدانند. هر گاه دیدى که فساد در همه جا آشکار است، و مردها بمردها و زنان بزنان اکتفا نمودهاند، و دیدى که مؤمن لب فرو بسته و حرفش پذیرفته نمیشود، و دیدى که فاسق دروغ میگوید و دروغ را برخ او نمیکشند، و دیدى که کوچک بزرگ را مسخره میکند، و دیدى پیوند خویشاوندى را بریدهاند، و دیدى که بعضى بعمل فاسد خود فخر میکنند و تمجید هم میشوند، و او لبخند میزند و کسى هم چیزى باو نمىگوید! و دیدى که امردان مانند زنان خود را در معرض عمل نامشروع قرار میدهند! و دیدى که زنان با یک دیگر عمل منافى عفت (مساحقه) میکنند.
هر گاه دیدى که مدح این و آن زیاد شده، و دیدى که مردم اموال خود را در راه غیر خدا بذل میکنند، و کسى را از این کار برحذر نمیدارند و جلو آنها را نمىگیرند و دیدى که بعضى از مشاهده جد و جهد مؤمنى در امر دین، پناه بخدا میبرند! و دیدى که همسایه خود را آزار میرساند و کسى هم او را منع نمیکند، و دیدى که کافر از دیدن فساد در روى زمین خشنود است، و دیدى که انواع شراب بطور آشکار نوشیده مىشود! و مردم از خدا نترس بر گرد آن اجتماع میکنند.
هر گاه دیدى که امر بمعروف بىارزش گشته، و دیدى که اهل فساد در آنچه خدا نمىپسندد، نیرومند و پسندیدهاند. و دیدى که اهل اخبار و حدیث (علماى دین) موهون شدهاند و دوستداران آنها از نظر افتادهاند، و دیدى که راه هر گونه عمل خیر بسته شده، و راه اعمال شر باز است، و دیدى که حج خانه خدا تعطیل گشته و مردم را بترک آن وامىدارند، و دیدى که مردم آنچه را که میگویند عمل نمیکنند.
هر گاه دیدى که مردان براى عمل نامشروع با مردان و زنان براى عمل نامشروع با زنان غذاى خوب میخورند (و تقویت میکنند!) و دیدى که ارتزاق مرد از پشت وى و ارتزاق زن از جلو اوست!
و رأیت النّساء یتّخذن المجالس کما یتّخذها الرّجال
و دیدى که زنان مانند مردان مجلسها میگیرند! و دیدى که صفات زنان در بنى عباس ظاهر گشته؛ دست و پاى خود را حنا میگیرند و شانه بر موى خود میزنند، همان طور که زن براى جلب نظر شوهرش موى خود را شانه میکند! هر گاه دیدى که بمردها پول میدهند که با آنها یا زنان آنها عمل نامشروع کنند! و دیدى که بمرد رغبت نمودند و مردها هم در این عمل بیکدیگر حسد بردند، و دیدى که مالدار از شخص باایمان عزیزتر است، و دیدى که رباخوارى آشکار است و رباخوار مورد ملامت قرار نمىگیرد، و دیدى که زنها بعمل زنا افتخار مىکنند! و هر گاه دیدى که زن رشوه بشوهر خود میدهد و او را وامیدارد که از مردان دست بردارد (یا اینکه رشوه میدهد که برود با مردان عمل منافى عفت کند تا او هم با زنان چنین کند، یا در معاشرت با مردان آزاد باشد. مؤلف) و دیدى که بیشتر مردم زنان را بر اعمال بدشان همراهى میکنند، و دیدى که مؤمن محزون و از نظر افتاده و خوار است، و دیدى که بدعتها و عمل زنا آشکار گشته: و دیدى که مردم با شاهد دروغ بدیگران تعدى مینمایند.
و دیدى که حرام حلال گشته و دیدى که امور دینى با رأى شخصى عمل مىشود، و قرآن و احکام آن تعطیل میگردد، و دیدى که مردم چنان در ارتکاب معاصى جرى شدهاند که منتظر رسیدن شب نیستند (بلکه همه کارها را علنا در روز انجام میدهند! مؤلف) هر گاه دیدى که مؤمن جز با قلب خود قدرت ندارد اعمال زشت را نکوهش کند و دیدى که مال بسیار در راه غضب خداوند صرف مىشود، و دیدى که والیان، کافران را بخود نزدیک و نیکوکاران را از خود دور میکنند! و دیدى که والیان در اجراى حکم رشوه میخواهند و دیدى که استاندارى را بمزایده میگذارند (که هر کس بیشتر پول داد او را باستاندارى برسانند مؤلف) هر گاه دیدى که مردم با محارم خود نزدیکى مینمایند و به آنها اکتفامىکنند و دیدى که مرد با تهمت و سوء ظن بقتل میرسد! و دیدى که مردها بمردها پیشنهاد عمل زشت میکنند، و خود و اموالش را در اختیار او میگذارد! و دیدى که مردان را از نزدیکى با زنان سرزنش مىکنند (که چرا با امردان آمیزش نمىکنى) و دیدى که گذران مرد از راه فروش ناموس زنش تأمین مىشود و او این را میداند و بآن تن در مىدهد! و دیدى که زن شوهر خود را بدبخت مىکند و بر خلاف میل او عمل مىنماید و نفقه شوهرش را مىپردازد! و هر گاه دیدى که مرد زن و کلفت خود را اجاره میدهد و بخورد و خوراکى که از راه رذالت تحصیل مىکند راضى مىشود، و دیدى که قسم خوردن دروغ بخدا زیاد مىشود. و دیدى که قمار بازى آشکار شد، و دیدى که علنا شراب فروشى میکنند و منعى در کار نیست، و دیدى که زنان مسلمان خود را در اختیار کافران میگذارند.
و هر گاه دیدى که لهو و لعب آشکار گشت و کسى که از کنار آن عبور میکند جلوگیرى نمىنماید، یا کسى قادر به جلوگیرى آن نیست. و دیدى که مرد با- شرافت در پیش دشمنى که از او و قدرتش وحشت دارد خوار میگردد، و دیدى که مقربان حکام کسانى هستند که بما اهل بیت ناسزا بگویند، و دیدى که دوستان ما شهادتشان در محکمه پذیرفته نمیشود، و دیدى که بسخنان دروغ رغبت پیدا مىشود
و رأیت القرآن قد ثقل على النّاس استماعه و خفّ على النّاس استماع الباطل
و دیدى که شنیدن تلاوت قرآن بر مردم گران، و استماع سخنان باطل براى مردم آسان است! و دیدى که همسایه از ترس زبان همسایهاش بوى احترام میگذارد! و دیدى که احکام الهى تعطیل شده، و در موارد آن بمیل خود عمل میکنند و دیدىکه مساجد طلا کارى شده، و دیدى راستگوترین مردم، مفتریان دروغگو میباشند و دیدى که شر و فساد ظاهر گشته و سعى در سخن چینى مىشود. هر گاه دیدى که عمل شنیع زنا شایع شده، و دیدى که غیبت ملیح محسوب مىشود و مردم یک دیگر را بآن مژده میدهند. و دیدى که حج و جهاد را براى غیر خدا طلب میکنند. و دیدى که پادشاه، مؤمن را براى کافر ذلیل میکند و دیدى که ویرانى بیش از عمران و آبادى است، و دیدى که گذران مرد از راه کمفروشى تأمین مىشود، و دیدى که ریختن خون مردم بىارزش شمرده مىشود، و دیدى که مرد ریاست را بخاطر رسیدن بدنیا طلب میکند و خود را ببدزبانى مشهور میسازد تا از وى بترسند و کارها را باو واگذارند.
هر گاه دیدى که نماز سبک شمرده مىشود، و دیدى که مرد مال بسیارى دارد ولى اصلا وجوهات شرعى آن را نمىدهد، و دیدى که مرده را از قبر بیرون مىآورند و اذیت میکنند و کفنش را میفروشند و دیدى که هرج و مرج زیاد شده، و دیدى که مرد هنگام شب با نشاط و سرخوش و موقع صبح خمود و سرمست است، و اهمیت بامور زندگى نمىدهد، و دیدى که با حیوانات عمل زشت میکنند و دیدى که حیوانات یک دیگر را میدرند.
هر گاه دیدى که مرد میرود نماز بگذارد ولى وقتى برمىگردد لباسى در برندارد و دیدى که دلهاى مردم قسى شده و دیدگان آنها خشکیده (یعنى از خوف خدا اشک نمیریزند) و ذکر خداوند بر آنها دشوار است، و دیدى که پلیدى زیاد شده و مردم نسبت بآن رغبت نشان مىدهند «1» و دیدى که نمازگزار براى اینکه مردم او را بهبینند نماز میگزارد، و دیدى که فقیه به منظور دنیا و ریاست و غیر دین تحصیل میکند.
هر گاه دیدى که مردم دور کسى را گرفتهاند که قدرت را در دست دارد و دیدىکسى که طلب حلال میکند در نظر مردم مذموم و سرزنش مىشود و طالب حرام را مدح و احترام میکنند، و دیدى که در مکه و مدینه کارهائى میکنند که خداوند دوست ندارد و کسى هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این عمل زشت بازنمىدارد. و دیدى که آلات موسیقى در مکه و مدینه آشکار است و دیدى که مرد سخن حقى میگوید و امر بمعروف و نهى از منکر میکند، و در آن حال کسى بقصد نصیحت نزد او میرود و بوى میگوید: این را از زبان تو ساختهاند (یعنى گفتن سخن حق و امر بمعروف و نهى از منکر متروک مىشود، و ارزش خود را از دست میدهد، که اگر کسى بگوید زشت است، او را بر حذر میدارند) و دیدى که مردم بیک دیگر نگاه میکنند (از هم تقلید میکنند) و از افراد شرور پیروى مینمایند. هر گاه دیدى که راه خیر بکلى خالى است و کسى از آن راه نمیرود، و دیدى که مرده را جابجا میکنند و کسى هم وحشت نمیکند و دیدى که هر سال بدعت و شرارت بیشتر مىشود و دیدى که مردم و مجالس از ثروتمندان متابعت نمىنمایند و دیدى که از فقیر دستگیرى میکنند که باو بخندند و براى غیر خدا بر او ترحم مىآورند.
و رأیت الایات فی السّماء لا یفزع بها احد
و دیدى که علائم در آسمان پدید مىآید ولى هیچ کس نمىترسد و دیدى که مردم در ملاء عام مانند حیوانات (بمنظور اعمال زشت) روى هم میجهند و کسى هم از ترس این عمل را تقبیح نمیکند؟
هر گاه دیدى که مرد مال بسیار در راه غیر مشروع صرف میکند و از بذل اندک چیزى در راه خدا خوددارى میکند، و دیدى که بىاحترامى بپدر و مادر آشکار گردید و مقام آنها را سبک شمردند، و نزد فرزندشان سیهروزتر از همه بودند، وفرزندان از اینکه بپدر و مادرشان افتراء ببندند، خوشحال میشوند!
و رأیت النّساء قد غلبن على الملک و غلبن على کلّ امر لا یؤتى الّا ما لهنّ فیه هوى
و دیدى که زنان بر دولت و سلطنت و هر چیزى که میل بآن دارند غلبه یافته و مسلط گشتهاند! و دیدى که پسر به پدرش افتراء مىبندد و به پدر و مادرش نفرین میکند و از مرگ آنها خوشحال مىشود. هر گاه دیدى که اگر یک روز بر مردى بگذرد و در آن روز گناه بزرگى مانند زنا و کم فروشى و غل و غش در معامله یا شرابخوارى نکرده باشد، اندوهگین و محزون است که آن روز را مفت از دست داد، و عمرش ضایع شد! و دیدى که پادشاه غلات را احتکار میکند (تا بموقع با قیمت بیشتر بفروشد) و دیدى که اموال اولاد پیغمبر (یعنى خمس و وجوهات) در راه دروغ و قمار و شرابخوارى صرف مىشود و دیدى که با شراب مداوا میکنند و فوائد آن را براى مریض شرح میدهند و از آن شفا مىجویند، و دیدى که مردم در خصوص امر بمعروف و نهى از منکر و ترک دیندارى با آنها برابرند.
هر گاه دیدى که باد و بروت اهل نفاق پیوسته در جریان است ولى نسیم اهل حق نمىوزد، و دیدى که اذان گفتن و نماز گزاردن با مزد انجام میگیرد و دیدى که مساجد پر از مردم از خدا نترس شده، در آنجا براى غیبت کردن و خوردن گوشت اهل دین جمع میشوند و شراب و مسکرات را توصیف میکنند. و دیدى که آدم مست پیشنماز مردم شده عقل خود را از دست داده و مردم هم مستى را ننگ نمیدانند وقتى کسى مست شد، احترام پیدا میکند و از وى تقیه مىنمایند و میترسند و او را رها میکنند و حد نمیزنند و بعلت مستى او را معذور میدانند! هر گاه دیدى کسى که مال یتیم میخورد در عین حال از صلاح و خوبى خود خبر میدهد و دیدى که قضات بر خلاف دستور الهى حکم مىکنند و دیدى که حکام از راه طمع از خائنین پیروى میکنند، و دیدى که حاکم با جرأت تمام ارث را بقیم ورثه یا از میان آنها بشخص فاسق و بد عمل آنها میدهد (یعنى آنها رشوه بحاکممیدهند و حاکم هم حکم میکند که اموال بآنها برسد- مؤلف).
چون آن فساق ارثیه را بدین گونه از حکام بچنگ آوردند، حکام آنها را بحال خود میگذارند که با آن مال هر چه میخواهند بکنند. هر گاه دیدى که روى منبرها بمردم دستور تقوى و پارسائى میدهند ولى خود گوینده بگفته خود عمل نمیکند، و دیدى که اوقات نماز را سبک میشمارند و دیدى که شخص وجوه بریه را بوسیله دیگرى صرف میکند و بخاطر خدا نمیدهد و بواسطه درخواست مردم میدهند، و دیدى که همت مردم شکم و عورت آنهاست و از خوردن حرام یا ارتکاب عمل حرام باک ندارند، و دیدى که دنیا بآنها روى آورده، و خلاصه هر گاه دیدى که اعلام حق کهنه شده خود را نگاهدار و نجات از این مهالک را از خداوند بخواه و بدان که مردم با این نافرمانیها مستحق عذابند. اگر عذاب بر آنها فرود آمد و تو در میان آنها بودى، باید بشتابى بسوى رحمت حق تا از کیفرى که آنها بواسطه سرپیچى از فرمان خدا مىبینند بیرون بیائى، و بدان که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمیگرداند و إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ.
اللهم عجل لولیک الفرج